i owe you (i.o.u) “من به شما بدهکارم بازرگانى : سند بدهکارى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه incidence rate
incidence rate “نواخت تصادفات علوم نظامى : ميزان حوادث و تصادفات”
Read More »ترجمه کلمه incidence wires
incidence wires علوم هوايى : وايرهاى موربى در صفحه پايه هاى بين بال در هواپيماهاى دو باله
Read More »ترجمه کلمه incidence of taxation
incidence of taxation “تحمل کننده نهايى ماليات ،انتقال ماليات قانون ـ فقه : کسى که بار اصلى ماليات را به دوش مى کشد بازرگانى : اثر ماليات”
Read More »ترجمه کلمه incidence plane
incidence plane شيمى : صفحه تابش
Read More »ترجمه کلمه incide
incide بريدن ،تحليل بردن
Read More »ترجمه کلمه incidence
incidence “حادث شدن ،ميزان بروز( در بيماريها)،شيوع مرض ،انتشار( مرض)،برخورد،تلافى ،تصادف ،وقوع ،تعلق واقعى ماليات ،مشموليت روانشناسى : ميزان بروز علوم هوايى : برخورد علوم نظامى : برخورد کردن ميدان برخورد”
Read More »ترجمه کلمه incidence angle
incidence angle شيمى : زاويه تابش
Read More »ترجمه کلمه incidence matrix
incidence matrix کامپيوتر : ماتريس تلاقى
Read More »ترجمه کلمه inchorus
inchorus باهم ،يکى ،باتفاق
Read More »