ترجمه کلمه imposter

imposter )impostor(دغل باز،وانمود کننده ،طرار،غاصب

ترجمه کلمه impossible

impossible غير ممکن ،امکان نا پذير،نشدنى

impossible offence قانون ـ فقه : جرم محال

impossibly بطور غيرممکن

impossibility امکان ناپذيرى ،عدم امکان ،کار نشدنى

impossibility of performance “تعذر قانون ـ فقه : عدم امکان در اجرا”

i have a splitting headache سرم ( از درد ) نزديک است بترکد

imposingly از روى نفوذ يا هيبت

imposition “تحميل ،تکليف ،وضع ،باج ،ماليات ،عوارض قانون ـ فقه : فريب”

imposition of hands دست گذارى ،هنگام دادن ماموريت روحانى بکسى يا دعا کردن به وى