hardtop اتومبيلى شبيه اتوميل هاى کروکى که داراى سقف سخت فلزى ميباشد،ماشين سقف دار
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه hardware
hardware “اهن الات ،سخت ابزار،دستگاههاى اصلى علوم مهندسى : فلزالات کامپيوتر : سخت افزار عمران : سخت افزار معمارى : ابزار بازرگانى : سخت افزار علوم هوايى : سخت افزار علوم نظامى : اهن الات ابزارالات”
Read More »ترجمه کلمه hardware check
hardware check کامپيوتر : مقابله سخت افزارى
Read More »ترجمه کلمه hardshell
hardshell سخت پوست ،کاسه دار،سخت در رعايت ايين دينى
Read More »ترجمه کلمه hardship
hardship “رنج ،حرمان ،سختى ،محنت ،مشقت قانون ـ فقه : صدمه علوم نظامى : ملال”
Read More »ترجمه کلمه hardship clause
hardship clause قانون ـ فقه : شرط عسر و حرج
Read More »ترجمه کلمه hardpan
hardpan زمين سفت ،خاک سفت
Read More »ترجمه کلمه hards
hards پس مانده کتان ياشاهدانه ،پس مانده
Read More »ترجمه کلمه hardscrabble
hardscrabble داراى زندگانى سخت ومشکل ،سخت مشغول ،پرمشغله
Read More »ترجمه کلمه hackney
hackney اسب سوارى ،درشکه کرايه ،اسب کرايبه ،مزدور،فعله ،فاحشه ،مبتذل کردن ،زياداستعمال شده
Read More »