hang-dog جبان ،ادم پست وترسو
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه hang five
hang five ورزش : سوار تخته موج شدن با وزن بدن در جلو
Read More »ترجمه کلمه hang glacier
hang glacier ورزش : يخشار
Read More »ترجمه کلمه hang around
hang around وقت را ببطالت گذاندن ،ول گشتن ،ور رفتن
Read More »ترجمه کلمه hang back
hang back بى ميلى نشان دادن
Read More »ترجمه کلمه hang behind
hang behind لک و لک کردن
Read More »ترجمه کلمه h does not w.much
h does not w.much چندان وزنى ندارد( يا اهميتى)
Read More »ترجمه کلمه hach
hach اسب کرايه اى ،درشکه کرايه اى زحمت ،کرايه دادن( اسب)،مبتذل کردن ،زياد استعمال کردن کهنه ،مبتذل
Read More »ترجمه کلمه hang about
hang about در نزديکى منتظر بودن ،گشتن ،پرسه زدن
Read More »ترجمه کلمه handy-dandy
handy-dandy بازى بچگانه که دران کودکى چيزى رادريکى ازدودست بسته خودنگاه
Read More »