ترجمه کلمه hent

hent قاپيدن ،بچنگ اوردن ،ربودن ،تا اينکه

ترجمه کلمه hep

hep حرف ندا که براى دستور يا امريه به نظاميان بکار ميرود،وارد،مطلع ،اگاه

half-cell شيمى : نيم سلول

henpecked زيرنفوذزن قرارگرفته

henry “هانرى علوم مهندسى : واحد ضريب خودالقايى کامپيوتر : هانرى الکترونيک : هنرى علوم هوايى : واحد خودالقايى”

henotheism ستايش چند خدا يکى پس از ديگرى ،توحيد نوبتى

henotheist معتقد يا وابسته به توحيد نوبتى

henpeck سعى کردن براى تفوق يافتن( در مورد زوجه نسبت به شوهر خود)،کوشش در مداخلات جزئى( در کارهاى شوهر )کردن ،عيبجويى کردن

hennery مرغدان ،مزرعه يا محل پرورش مرغ

hennig-schara gambit ورزش : گامبى هنيگ – شارا دردفاع تاراش