abjuration پيمان شکنى ،عهد شکنى ،سوگند شکنى ،نقض عهد،ترک عقيده ،ارتداد،انکار
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه abjuratory
abjuratory پيمان شکنى مبنى بر نقض عهد
Read More »ترجمه کلمه abjure
abjure سوگند شکستن ،نقض عهد کردن ،براى هميشه ترک گفتن ،مرتد شدن ،رافضى شدن
Read More »ترجمه کلمه abjurer or abjuror
abjurer or abjuror پيمان شکن ،سوگند شکن ،ترک( عهد )کننده
Read More »ترجمه کلمه abklingen
abklingen روانشناسى : محو شدن تدريجى احساس
Read More »ترجمه کلمه ablactate
ablactate از شير گرفتن
Read More »ترجمه کلمه ablactation
ablactation از شير گيرى ،شيرواگيران
Read More »ترجمه کلمه ablate
ablate “از بيخ کندن ،قطع کردن ،(جراحى )بريدن و خارج کردن علوم هوايى : کنده شدن و از بين رفتن مواد سطحى يک جسم در اثر تبخير و گداز و غيره”
Read More »ترجمه کلمه ablating material
ablating material علوم هوايى : سپر حرارتى
Read More »ترجمه کلمه ablation
ablation “ريشه کنى ،ساييدگى ،(طب )قطع عضوى از بدن ،(جغ ).فرساب معمارى : فرساب روانشناسى : عضوبردارى”
Read More »