ترجمه کلمه incentive pay

incentive pay “پاداش علوم نظامى : پاداش کار”

ترجمه کلمه incensory

incensory مجمر،بخوردان

incentive “محرک ،انگيزه ،فتنه انگيز،اتش افروز،موجب ،مشوق قانون ـ فقه : باعث روانشناسى : مشوق بازرگانى : پاداش ،مشوق علوم نظامى : انگيزه”

incense بخور دادن به ،سوزاندن ،بخور خوشبو،تحريک کردن ،تهييج کردن ،خشمگين کردن

incensement غضب ،هيجان

incensive غضب اور،هيجان اميز

i am in a hurry for it (انرا ) زود ميخواهم ، (براى ان ) عجله دارم يا در شتاب هستم

i overpaid him for his work مزد کارش را بيش از انچه حقش بود دادم

incendiary crime گناه اتش انگيزى

incendivity خاصيت اتش زنى که در جرقه الکتريکى هست