hydrothermal “وابسته به عمل ابهاى گرم در پوسته زمين ،گرمابى معمارى : گرمابى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه hydrothorax
hydrothorax (طب )تجمع مايع در حفره جنب
Read More »ترجمه کلمه hydrotreating
hydrotreating شيمى : هيدروژن کارى
Read More »ترجمه کلمه hand down
hand down “پشت درپشت چيزى را رساندن ،بتواتر رساندن قانون ـ فقه : به ارث گذاشتن”
Read More »ترجمه کلمه hydrotherapeutic
hydrotherapeutic بنگاه اب درمانى ،بيمارستانى که ناخوشيها را در انجا با اب درمان مى کنند
Read More »ترجمه کلمه hydrotherapy
hydrotherapy “(طب )استفاده علمى اب در درمان بيماريها،اب درمانى روانشناسى : اب درمانى”
Read More »ترجمه کلمه hydrotaxis
hydrotaxis “واکنش موجود زنده نسبت به اب ،ايجاد واکنش در برابر اب روانشناسى : ابگرايى”
Read More »ترجمه کلمه hydrotechnics
hydrotechnics “هيدروتکنيک معمارى : تکنيک اب”
Read More »ترجمه کلمه habitableness
habitableness قابليت سکونت ،مسکونيت
Read More »ترجمه کلمه hydrostatic test
hydrostatic test علوم هوايى : تست هيدرواستاتيک
Read More »