hydropathist اب درمان دان ،متخصص اب درمانى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه hydrometry
hydrometry ابگونه سنجى
Read More »ترجمه کلمه hydronium ion
hydronium ion شيمى : يون هيدرونيوم
Read More »ترجمه کلمه hydropath establishment
hydropath establishment بنگاه اب درمانى ،بيمارستانى که ناخوشيها را در انجا با اب درمان مى کنند
Read More »ترجمه کلمه hydrometer syring
hydrometer syring الکترونيک : چگالى سنج سرنگى
Read More »ترجمه کلمه hydrometra
hydrometra (طب ) استسقاء رحم ،اب در زهدان
Read More »ترجمه کلمه hydrometric(al)
hydrometric(al) وابسته به سنجش وزن ويژه ابگونه ها
Read More »ترجمه کلمه hydrometeor
hydrometeor وجود بخاراب در هوا( بهر صورت که ممکن است)،باران ،برف ،تگرگ
Read More »ترجمه کلمه hydrometer
hydrometer “رطوبت سنج ،الت سنجش وزن ويژه مايعات ،چگالى سنج علوم مهندسى : وسيله ازمايش اسيد باطرى الکترونيک : چگالى سنج معمارى : نم سنج علوم هوايى : اب سنج اتمسفرى علوم نظامى : باران سنج”
Read More »ترجمه کلمه hydrometer jar
hydrometer jar الکترونيک : ظرف چگالى سنج
Read More »