halitosis تنفس بدبو،گند دهان
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه hold control
hold control الکترونيک : ناظم همزمانى
Read More »ترجمه کلمه hold back
hold back گير،بند،وقفه ،توقف ،مانع شدن ،اشغال کننده
Read More »ترجمه کلمه hold by
hold by به چيزى چسبيدن ،پسنديدن
Read More »ترجمه کلمه hold
hold “دريافت کردن ،گرفتن توقف ،منعقد کردن ،متصرف بودن ،گرفتن غيرمجاز حريف ،ضربه به گوى اصلى بيليارد که مسير معمولى را طى نکند،گرفتن غيرمجاز توپ ،گيره مکث بين کشيدن زه و رها کردن ان ،انبار کشتى ،پناهگاه گرفتن ،دژ،ايست ،گيره ،اتصالى نگهدارنده ،پايه ،مقر،نگهداشتن ،نگاه داشتن ،دردست داشتن ،جا گرفتن ،تصرف کردن ،چسبيدن ،نگاهدارى علوم مهندسى : نگهدارى قانون ـ ...
Read More »ترجمه کلمه hold aloof
hold aloof کناره گيرى کردن
Read More »ترجمه کلمه hold at disposal
hold at disposal بازرگانى : در اختيار ديگرى نگهدارى کردن
Read More »ترجمه کلمه hol
hol “High Order Language کامپيوتر : زبان برنامه نويسى رويه گرا”
Read More »ترجمه کلمه holandric
holandric منحصرا از طرف پدر ارث برده
Read More »ترجمه کلمه holarctic
holarctic وابسته به ناحيه قطب شمال ،منطقه قطب شمال
Read More »