hit “ضربه به توپ يا حريف ،ضربه شمشيرباز به بدن حريف ،اصابت گلوله ،اصابت تير تصادف ،ضربه زدن به دشمن ،خوردن گلوله به هدف ،ضربت ،تصادف ،موفقيت ،نمايش يافيلم پرمشترى ،خوردن به ،اصابت کردن به هدف زدن کامپيوتر : موفقيت ورزش : ضربه بدنى به حريف براى خروج او از بازى ضربه ،طعمه دزدى ماهى علوم نظامى : برخورد کردن ...
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه hit and miss
hit and miss گاهى موفق وگاهى مغلوب
Read More »ترجمه کلمه histrionic
histrionic مربوط به نمايش
Read More »ترجمه کلمه halfround pointing
halfround pointing معمارى : بندکشى فتيله
Read More »ترجمه کلمه histrionically
histrionically بطور نمايش ،رياکارانه
Read More »ترجمه کلمه historify
historify وقايع نگار،مورخ رسمى ،تاريخ نويس ل کردن ،د
Read More »ترجمه کلمه historiographer
historiographer مورخ
Read More »ترجمه کلمه history
history تاريخ ،تاريخچه ،سابقه ،پيشينه ،(طب )بيمارنامه
Read More »ترجمه کلمه historically
historically بشکل تاريخ دراوردن ،ريخ ثبت کردن
Read More »ترجمه کلمه historicity
historicity تاريخ گرايى
Read More »