ترجمه کلمه to break butterfly on wheel

to break butterfly on wheel کوشش بيهوده کردن ،بيهوده صرف نيروکردن

ترجمه کلمه take on lease

take on lease قانون ـ فقه : اجاره کردن

to break company جدايى کردن

thermoelectrometer الت سنجش جريان يزق از روى گرماى ان

to break contact اتصال راقطع کردن ،جريان راگسستن

thermoelectricity “ايجاد جريان برق در اثر حرارت ،دما برق معمارى : گرمابرق”

to break down خراب کردن ،ازپا انداختن

thermoelectric effect الکترونيک : اثر گرما – برق

to break forth in to joy از خوشى فرياد کردن

thermoelectric وابسته به رابطه برق وحرارت ،دما برقى