ترجمه کلمه communicable

communicable “ابلاغ کردنى ،واگير( مسرى)،قابل ارتباط،مسرى قانون ـ فقه : قابل ابلاغ روانشناسى : واگير”

ترجمه کلمه communicability

communicability قابليت ارتباط،ارتباط پذيرى

commune “محله ،بخش ،مزرعه اشتراکى ،صميمانه گفتگو کردن ،راز دل گفتن روانشناسى : اجتماع تعاونى زيست شناسى : برزن”

communalize اشتراکى کردن

communality روانشناسى : اشتراک

communalistic مبنى برحکومت بوسيله استقلال داخلى بخش ها

communalist اشتراکى گراى

communalism کمونيسم ،سيستم اشتراکى

communal relationship بازرگانى : روابط ناحيه اى

communal “گروهى ،اشتراکى ،همگانى روانشناسى : اجتماعى”