collimating sight علوم نظامى : دوربين نشانه روى لوله توپ به هدف دوربين منطبق کننده لوله و هدف
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه collimate
collimate “منطبق کردن خطوط،موازى قرار دادن لوله و هدف ،موازى قرار دادن ،ميزان کردن ،تعديل کردن علوم هوايى : تنظيم کردن هرنوع تجهيزات اپتيکى براى داشتن پرتو نورى موازى از يک منبع نقطه اى نور يا برعکس علوم نظامى : ميزان کردن تعديل کردن”
Read More »ترجمه کلمه colligation
colligation “اتصال ،پيوند روانشناسى : اختلاط”
Read More »ترجمه کلمه colligate
colligate بستن ،متصل کردن ،ائتلاف کردن
Read More »ترجمه کلمه collieshangie
collieshangie دعواى پر سر وصدا،مناقشه
Read More »ترجمه کلمه colliery
colliery “کان ذغال سنگ(ياساختمان وابسته به ان)،تجارت ذغال ،ذغال فروشى علوم مهندسى : کان ذغال سنگ”
Read More »ترجمه کلمه collier
collier ذغال سنگ ،کشتى ،ذغال گيرى
Read More »ترجمه کلمه collie
collie سگ گله اسکاتلندى
Read More »ترجمه کلمه collide
collide “تصادف کردن ،تصادم کردن ،بهم خوردن قانون ـ فقه : تصادف کردن علوم نظامى : برخورد کردن”
Read More »ترجمه کلمه colliculus
colliculus “برجستگى( در اندامها) روانشناسى : برجستگى”
Read More »