clearing “تهاتر بانکى ،بوته کنى ،سترده ،جمع کردن ،پاک کردن ،نقل وانتقال بانکى ،تسويه ،تسطيح ،مکان مسطح کامپيوتر : تعويض اطلاعات در يک ثبات يا خانه حافظه يا واحد ذخيره با صفر يا جاى خالى پاک کردن متن و يا تصاوير گرافيکى روى صفحه نمايش معمارى : تسطيح قانون ـ فقه : تب”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه clearheaded
clearheaded با ذکاوت ،بافهم
Read More »ترجمه کلمه cleared without examination (cwe)
cleared without examination (cwe) بازرگانى : ترخيص بدون بازرسى
Read More »ترجمه کلمه cleared from obligation
cleared from obligation قانون ـ فقه : برى الذمه
Read More »ترجمه کلمه cleared cheque
cleared cheque قانون ـ فقه : چک وصول شده
Read More »ترجمه کلمه cleared
cleared زدوده ،ترخيص شده
Read More »ترجمه کلمه clearcole
clearcole عمران : چسب بتونه
Read More »ترجمه کلمه clearance volume
clearance volume علوم هوايى : کمترين حجم سيلندر هنگاميکه پيستون در نقطه مرگ بالا قرار دارد
Read More »ترجمه کلمه clearance space
clearance space الکترونيک : چاک
Read More »ترجمه کلمه clearance sale
clearance sale “فروش به منظور تصفيه بازرگانى : حراج”
Read More »