carry into effect “اجرا کردن قانون ـ فقه : اجرا کردن”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه carry forward
carry forward منقول ساختن ،(به طور اسم )مبلغ منقول
Read More »ترجمه کلمه carry away
carry away ربودن ،از جا در بردن
Read More »ترجمه کلمه carry arms
carry arms دوش فنگ
Read More »ترجمه کلمه carry all
carry all درشکه يک اسبه وچهارچرخه ،چنته يا خورجين
Read More »ترجمه کلمه carry
carry “جبران ضعف يار،رانينگ( فوتبال امريکايى)،گذشتن گوى از يک نقطه يا شى ء،روپوش پرچم ،تير رسى داشتن ،تيررسى حالت دوش فنگ ،بردن ،بدوش گرفتن ،حمل کردن ،حمل ونقل کردن ،رقم نقلى کامپيوتر : رقم نقلى ورزش : رانينگ ،مسافتى که گوى در هوا مى پيمايد،حمل غيرمجاز توپ ،اندا”
Read More »ترجمه کلمه carrousel
carrousel گردونه ،چرخ فلک
Read More »ترجمه کلمه carroty
carroty زردک مانند،مخروط
Read More »ترجمه کلمه carrot
carrot هويج ،زردک مانند،موى قرمز
Read More »ترجمه کلمه carronade
carronade يکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
Read More »