bumper “ضربه گير،سپراتومبيل ،ضرب خور،چيز خيلى بزرگ علوم مهندسى : ضرب خور ورزش : توپى که بعلت فاصله کوتاه از زمين بلندميشود و به سوى سر و سينه توپزن ميرود علوم نظامى : سپر ماشين”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه bumped
bumped “بار فشرده شده ،بار مچاله شده علوم نظامى : بار طپانده شده به هم”
Read More »ترجمه کلمه bump start
bump start ورزش : اغاز مسابقه با هل دادن موتورسيکلت
Read More »ترجمه کلمه bump pass
bump pass “ساعدگيرى ورزش : پاس با ساعد”
Read More »ترجمه کلمه bump and run
bump and run “نوعى مانور دفاعى( فوتبال امريکايى) ورزش : نوعى مانور دفاعى”
Read More »ترجمه کلمه bump and go
bump and go “نوعى مانور دفاعى( فوتبال امريکايى) ورزش : نوعى مانور دفاعى”
Read More »ترجمه کلمه bump
bump “بالا و پايين رفتن ،دست انداز جاده ،ضربت حاصله دراثر تکان سخت ،برامدگى ،تکان سخت( در هواپيماو غيره)،تکان ناگهانى ،ضربت( توام باتکان )زدن علوم هوايى : حالتى در پرواز که هنگام افزايش ناگهانى سرعت افقى باد بوجود مى ايد علوم نظامى : بازى کردن”
Read More »ترجمه کلمه bummer
bummer ادم بيکار،ادم تنبل ،چرخ ميان
Read More »ترجمه کلمه bumboat
bumboat کرجى سورسات فروش
Read More »ترجمه کلمه bumblebee
bumblebee “توليد کننده ارتعاش صوتى ،(ج.ش ).زنبورعسل ،زنبور درشت( از جنس)bombus علوم نظامى : نوسان ساز صوتى علوم دريايى : نوسان ساز صوتى”
Read More »