ترجمه کلمه bumble-bee

bumble-bee زنبور درشت

ترجمه کلمه bumble

bumble وزوز کردن ،صداى زنبور کردن ،اشتباه کارى کردن ،سرهم بندى کردن

bumbailiff مامور اجرا( درمقام تحقير)،اردنگى زن

bumb وزوز کردن

bum ادم مفت خور يا ولگرد،ولگردى يا مفت خورى کردن ،بحد افراط مشروب نوشيدن

bulwark “خاکريز،بارو،ديوار(ساحلى)،ديواره سد،موج شکن ،(مج ).پناه ،سنگربندى ،حامى علوم دريايى : ديواره محافظ”

bulrush نى ،بوريا،جگن ،پيزر

bullyrag ترساندن ،تهديد کردن ،دست انداختن

bullybeef گوشت گاويکه درحلبى ريخته نگهدارند

bully “درگيرى بر سر تصاحب توپ ،پهلوان پنبه ،گردن کلفت ،گوشت ،تحکيم کردن ،قلدرى کردن ورزش : اغاز استفاده از گوى بين دو حريف”