buckler “سپر کوچک ،دفاع کردن( باسپر) علوم نظامى : زهوار توپ علوم دريايى : زهوار توپ”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه buckled plate
buckled plate “صفحه دولا شده علوم مهندسى : صفحه تا شده”
Read More »ترجمه کلمه buckle
buckle “تا خوردن ،چين خوردن ،تا شدن ،دولا کردن ،خم کردن ،قلاب ،پيچ ،باسگک بستن ،دست وپنجه نرم کردن ،تسمه فلزى ،چپراست ،خم شدن علوم مهندسى : زانو شدن خميدگى زانو عمران : تاب برداشتن يک قسمت از ساختمان”
Read More »ترجمه کلمه buckish
buckish خودساز،داراى خوى بز
Read More »ترجمه کلمه bucking voltage
bucking voltage شيمى : ولتاژ مخالف
Read More »ترجمه کلمه bucking coil
bucking coil الکترونيک : پيچک مقابله
Read More »ترجمه کلمه bucking
bucking الکترونيک : مقابله
Read More »ترجمه کلمه buckhound
buckhound سگ شکارى ،تازى
Read More »ترجمه کلمه buckhorn plantain
buckhorn plantain اطريلا،حشيشه البرص
Read More »ترجمه کلمه buckhorn
buckhorn استخوان گوزن که براى ساختن دسته چاقو بکار ميبرند
Read More »