bound for home اماده رفتن به کشور ميهن
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه bound electron
bound electron الکترونيک : الکترون بسته
Read More »ترجمه کلمه bound charge
bound charge الکترونيک : بار بسته
Read More »ترجمه کلمه bound barrel
bound barrel “لوله تاب خورده علوم نظامى : لوله اى که در اثر حرارت تاب برداشته”
Read More »ترجمه کلمه bound
bound “ملتزم شده ،خيز به خيز رفتن ،محدود کردن مقيد کردن ،vt.& vi.(،:)n.حد،سرحد،جست وخيز،محدودکردن ،تعيين کردن ،هم مرز بودن ،مجاوربودن ،مشرف بودن on( يا)with ،جهيدن ، : )adj.(اماده رفتن ،عازم رفتن ،مهيا،موجود،مقيد،موظف ،کران کامپيوتر : انچه که کارائى يک سيستم را ”
Read More »ترجمه کلمه bouncy
bouncy سبکروح ،خوشحال ،فنرى ،پس جهنده
Read More »ترجمه کلمه bouncing cheque
bouncing cheque بازرگانى : چک برگشتى
Read More »ترجمه کلمه bouncing
bouncing ” )=buxom(پرعضله ،قوى ،خوش بنيه ،تندرست ،سرزنده ورزش : به زمين زدن توپ در هندبال”
Read More »ترجمه کلمه bouncer
bouncer دروغ بزرگ وفاحش ،لاف زن ،لى لى کننده ،مامورى که در نمايش ها وغيره اشخاص اخلالگر راخارج ميکند
Read More »ترجمه کلمه bounced cheque
bounced cheque قانون ـ فقه : چک برگشتى
Read More »