ترجمه کلمه benediction

benediction دعاى خير،دعاى اختتام ،برکت ،نيايش

ترجمه کلمه benedictine

benedictine راهبى که درسلک سنت بنديکت )st.benedict( باشد،نوعى کنياک مقوى

benedict’s solution شيمى : محلول بنديکت

benedict نوداماد،(م.ل ).مبارک ،خجسته ،سعيد،خوشحال ،ملايم ،سست ،رام ،نرم

benedick نوداماد،کسيکه پس از مدتها تجرد زن اختيارميکند

benedicite (م.ل ).خدا برکت دهد،دعاى برکت قبل از غذا،عجب ،خيلى خوب ،چه خوب

beneath در زير،از زير،پايين تر از،روى خاک ،کوچکتر،پست تر،زيرين ،پايينى ،پايين تر،تحتانى ،تحت نفوذ،تحت فشار

bene fevdatory اى نداى ،بخششى ،طرف استفاده

bends “بيرون امدن حبابهاى گاز از بافتهاى بدن و اختلال در گردش خون( غواصى) ورزش : بيرون امدن حبابهاى گاز از بافتهاى بدن و اختلال در گردش خون”

bendon بران ،مصم ،نيت کرده