ترجمه کلمه benchmark problem

benchmark problem کامپيوتر : مسئله محک

ترجمه کلمه benchmark problebm

benchmark problebm مسئله محک

benchmark “معيار،پايه ،نشان ،محک کامپيوتر : محک بازرگانى : مبنا”

benching “جان پناه خاکى ،تختک خاکى ،پله بندى معمارى : گذرسازى”

bencher کسى که بر مسند قضاوت مى نشيند،قاضى ،سناتور

bench warrant حکم دادگاه يا قاضى عليه شخص گناهکار

bench warmer ورزش : ذخيره اى که کمتر فرصت بازى پيدا ميکند

bench wall معمارى : ديوار تکيه گاه

bench type radial علوم مهندسى : ميز نوع شعاعى

bench tapping machine علوم مهندسى : ماشين مته روميزى