bench by a back injury ورزش : خارج شدن از مسابقه وزنه بردارى به علت اسيب ديدگى
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه bench (minor) penalty
bench (minor) penalty ورزش : خطاى مختصر درنتيجه وقتگذرانى ياناسزاگويى
Read More »ترجمه کلمه bench
bench “نيمکت ذخيره ها،سکوى کوهستانى ،ميز کار،سکو،کرسى قضاوت ،جاى ويژه ،روى نيمکت يامسند قضاوت نشستن يا نشاندن ،نيمکت گذاشتن( در)،بر کرسى نشستن علوم مهندسى : ميز قالب گيرى معمارى : دستگاه قانون ـ فقه : هيات قضات محکمه شيمى : ميز کار ورزش : تعويض بازيگر نيمکت تمري”
Read More »ترجمه کلمه ben
ben (در )درون ،درتوى ،قله کوه ،تپه ،داخلى ،باطنى ،وابسته باطاق نشيمن
Read More »ترجمه کلمه bemuse
bemuse گيج کردن ،غرق افکار شاعرانه کردن ،بفکر انداختن
Read More »ترجمه کلمه bemock
bemock استهزاء و ريشخندکردن
Read More »ترجمه کلمه bemoan
bemoan سوگوارى کردن( براى)،گريه کردن( براى)،افسوس خوردن( براى)
Read More »ترجمه کلمه bemire
bemire گل الود کردن ،کثيف کردن
Read More »ترجمه کلمه bemirch
bemirch لکه دارکردن ،تيره کردن
Read More »ترجمه کلمه bemetallic thermometer
bemetallic thermometer علوم مهندسى : گرماسنج زوج فلزى
Read More »