ترجمه کلمه test match

test match “مسابقه ازمايشى ،مسابقات قهرمانى کريکت انگليس واستراليا ورزش : مسابقه بين المللى کريکت”

ترجمه کلمه tardy

tardy داراى تاخير،دير اينده ،کندرو،تنبل ،سست

test lead الکترونيک : رابط برق ازمايش

to keep under د رفرمان يا اطاعت خود داشتن

test lamp الکترونيک : لامپ ازمايش

to keep under control تحت نظارت نگه داشتن

test item “ماده ازمون روانشناسى : پرسش”

to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن ،باذنگاه داشتن ،ازتنزل بازداشتن

test hole “چاه ازمايش معمارى : چاه گمانه”

to keep up appearances حفظ ظاهر کردن