ترجمه کلمه backcourt foul

backcourt foul “خطاى شخصى( روى مهاجم که سبب دو پرتاب ازاد ميگردد) ورزش : خطاى شخصى”

ترجمه کلمه backcourt

backcourt “نيمه دفاعى ورزش : نيمه دورتر زمين از ديوارمقابل ،محوطه پشت يک سوم”

backcast ورزش : تاب دادن چوب ماهيگيرى به عقب

backbone “تيره ء پشت ،ستون فقرات ،(مج ).پشت ،استقامت ،استوارى ،استحکام روانشناسى : ستون فقرات”

backboard “تخته بسکتبال ،تخته يا صفحه ء پشت هرچيزى ،تخته ء پشت قاب عکس وغيره ورزش : ديوار تمرين تنيس”

backblast “شعله عقب نشينى علوم نظامى : موج عقب نشينى”

backbiting “غيبت قانون ـ فقه : بدگويى”

backbiter غيبت کننده ،بدگو

backbite غيبت کردن ،پشت سرکسى سخن گفتن

backbencher عضو هيئت قانونگذارى