baby split ورزش : وضعى که ميله هاى ۲ و ۷ يا ۳ و ¹ ۱بولينگ باقى مى ماند
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه baby sitter
baby sitter بچه نگهدار
Read More »ترجمه کلمه baby sit
baby sit (د.گ ).بچه دارى کردن( درغياب والدينشان)،از بچه نگاهدارى کردن
Read More »ترجمه کلمه baby siphon
baby siphon “سيفون کمکى که در هوابند ابى بکار ميرود( بااستفاده از اب از نفوذ گاز و هوا به محفظه جلوگيرى ميشود) عمران : سيفون کمکى که در هوابند ابى بکار ميرود”
Read More »ترجمه کلمه baby linen
baby linen قنداق
Read More »ترجمه کلمه baby-house
baby-house عروسک خانه
Read More »ترجمه کلمه baby-farm
baby-farm پرورشگاه کودکان
Read More »ترجمه کلمه baby converter
baby converter علوم مهندسى : مبدل کوچک
Read More »ترجمه کلمه baby boom
baby boom بازرگانى : پرزائى
Read More »ترجمه کلمه baby
baby “بچه ،طفل ،نوزاد،مانند کودک رفتار کردن ،نوازش کردن روانشناسى : شيرخواره ورزش : اسب دوساله”
Read More »