to lay the foundations of بنياد نهادن ،بر پا کردن ،تاسيس کردن
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه terrain features
terrain features “عوارض زمين علوم نظامى : پستى و بلنديهاى زمين”
Read More »ترجمه کلمه to lay the track
to lay the track ريل کشيدن ،ريل گذارى کردن ،خطاهن کشيدن
Read More »ترجمه کلمه terrain exercise
terrain exercise علوم نظامى : تمرين يک وضعيت نظامى فقط از نظر بررسى وضع زمين
Read More »ترجمه کلمه to lay to rest
to lay to rest بخاک سپردن ،دفن کردن
Read More »ترجمه کلمه terrain evaluation
terrain evaluation “بررسى وضع زمين علوم نظامى : ارزيابى وضع زمين”
Read More »ترجمه کلمه target array
target array “نيمرخ هدف علوم نظامى : نمودار گرافيک نيروها و تاسيسات و وضعيت دشمن در منطقه هدف”
Read More »ترجمه کلمه terrain corridor
terrain corridor “دالان زمينى علوم نظامى : دالان تاکتيکى زمين”
Read More »ترجمه کلمه to lay up
to lay up اندوختن ،ذخيره کردن ،کنار گذاشتن ،پس انداز کردن
Read More »ترجمه کلمه terrain clearance
terrain clearance علوم نظامى : حفظ ارتفاع امن براى پرواز هواپيما تامين خودکار ارتفاع پرواز هواپيما
Read More »