adjudication قضاوت ،داورى ،احقاق حق ،حکم ورشکستگى
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه adjudicated case
adjudicated case “امر مختومه قانون ـ فقه : قضيه محکوم بها”
Read More »ترجمه کلمه adjudicate
adjudicate “فتوى دادن ،حکم کردن ،مقرر داشتن ،فيصل دادن ،داورى کردن ،احقاق کردن ورزش : تشخيص برنده دريک بازى نيمه تمام باتوجه به بهترين حرکات ممکن طرفين توسط داور ذى صلاح”
Read More »ترجمه کلمه adjudgment
adjudgment فتوى
Read More »ترجمه کلمه adjudge
adjudge با حکم قضايى فيصل دادن ،فتوى دادن(در)،داورى کردن ،محکوم کردن ،مقرر داشتن ،دانستن ،فرض کردن
Read More »ترجمه کلمه adjournment
adjournment “تعطيل موقتى ،برخاست ،تعويض ،احاله بوقت ديگر قانون ـ فقه : احاله رسيدگى به جلسه بعد”
Read More »ترجمه کلمه adjourn
adjourn “بتعويق انداختن بازى ناتمام ،بوقت ديگر موکول کردن ،خاتمه يافتن(جلسه)،موکول بروز ديگر شدن ورزش : ثبت”
Read More »ترجمه کلمه adjoint
adjoint همدست ،کمک ،مشوق ،ضميمه ،الحاقى ،دستيار،معاون استاد
Read More »ترجمه کلمه adjoining
adjoining “( )=adjacent(نظ ).نزديک ،مجاور،همسايه ،همجوار،ديوار بديوار علوم مهندسى : مجاور”
Read More »ترجمه کلمه adjoin
adjoin پيوستن ،متصل کردن ،وصلت دادن ،مجاور بودن(به)،پيوسته بودن(به)،افزودن ،متصل شدن
Read More »