accompaniment مشايعت ،ضميمه ،(مو ).ساز يا اواز همراهى کننده
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه accompanier
accompanier همراهى کننده ،همراه ،مصاحب
Read More »ترجمه کلمه accompanied by
accompanied by همراه ،باتفاق ،بهمراهى ،بمصاحبت
Read More »ترجمه کلمه accomodation train
accomodation train راه اهنى که در ايستگاههاى ،مختلف توقف ميکند
Read More »ترجمه کلمه accomodation line
accomodation line بازرگانى : قبول يک نوع خطر به وسيله بيمه گزار وقتى با بيمه نامه هاى ديگرى همراه است
Read More »ترجمه کلمه accomodation
accomodation “قدرت تطابق چشم ،تدارک جا،تطبيق طرز زندگى با محيط،همراهى ،وسايل اسايش و استراحت جا و مکان علوم نظامى : اثاثيه تطابق”
Read More »ترجمه کلمه accomodating
accomodating مهربان ،منت گذار،راحت ،موافق ،مناسب
Read More »ترجمه کلمه accomodate
accomodate همراهى کردن ،مناسبت کردن ،منطبق کردن ،جا دادن ،منزل دادن ،اصلاح کردن ،موافقت کردن ،تطبيق کردن
Read More »ترجمه کلمه accommpanying element
accommpanying element علوم مهندسى : عنصر همراه
Read More »ترجمه کلمه accommodator
accommodator کارگر کمکى
Read More »