ترجمه کلمه tzaretc

tzaretc قيصر

ترجمه کلمه to patrol a town

to patrol a town شهرى را گشت زدن ،براى پاسبانى دورشهر گشتن

tzarina ملکه روسيه تزارى

to pattern out ازروى نمونه درست کردن ،مطابق الگوياقالب طرح کردن ،نمونه شدن براى

tzar czar(، )=tsarتزار،امپراطور روسيه قديم

to pause upon a word روى واژه اى ايست کردن ،دراداى واژه اى معطل شدن

tyupical سنخى ،نوبتى ،نوبه اى ،برجسته ،شاخص ،معروف

to pave the street with stone خيابان را سنگ فرش کردن

tyrosine روانشناسى : تيروسين

to pave with bricks اجر فرش کردن