to put up بالازدن ،زنانه درست کردن ،جادادن ،منزل دادن به ،نامزد کردن ،بستن
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه turnover tax
turnover tax ماليات بر گردش کالا،ماليات بر اصل مبادلات ،(در هنگام دست بدست شدن)
Read More »ترجمه کلمه to put up forsale
to put up forsale هراج کردن ،بمزايده گذاشتن
Read More »ترجمه کلمه telecourse
telecourse دوره برنامه هاى اموزشى تلويزيونى
Read More »ترجمه کلمه to put up ones hair
to put up ones hair موياگيس خودرازنانه درست کردن( چون دخترى که زن ميشود)
Read More »ترجمه کلمه turnover
turnover “مبلغ فروش ،گردش معاملات ،برگرداندن ،تجديد دوران ،دست بدست شدن ،جابجا شدن ،برگشت ،حجم معاملات ،تغيير و تبديل زيست شناسى : جاگردى بازرگانى : گردش ،کل فروش ،تعداد دفعاتى درسال که موجودى انبار يک بنگاه فروخته ميشود ورزش : خطاى منجر به از کف دادن توپ علوم نظامى : برگشت”
Read More »ترجمه کلمه to put up to a
to put up to a حراج کردن ،بمزايده گذاشتن
Read More »ترجمه کلمه turnout area
turnout area معمارى : ابخور يک ابگير توزيع
Read More »ترجمه کلمه turnout
turnout معمارى : دهانه ابگير
Read More »ترجمه کلمه to put wise
to put wise از اشتباه دراوردن
Read More »