ترجمه کلمه task fleet

task fleet علوم نظامى : ناوگان مامور اجراى عمليات يا ماموريت

ترجمه کلمه turner

turner خراط،تراش کار،چرخ کار،چرخنده ،چرخاننده

to raise funds تهيه وجه ياسرمايه کردن

turned inside out وارونه( شده) ،پشت رو شده

to raise hell اغتشاش کردن

turned in thelathe تراشيده ،خراطى شده

turncock شير بازکن

teleconference “کامپيوتر : کنفرانس از راه دور علوم نظامى : کنفرانسى که چند نفر از مناطق دور با هم انجام مى دهند”

turncoat کسى که تغيير مسلک بدهد

turnbuckle “پيچک ،خفت عمران : بست قورباغه علوم هوايى : پيچ تنظيم دوطرفه علوم نظامى : مهره رزوه دار”