ترجمه کلمه tsar

tsar czar(، )=tzarتزار،امپراتور روسيه

ترجمه کلمه to set a trap

to set a trap دام نهادن ،تله گذاشتن

tryworks کوره اجرى داراى سه پايه کار گذارده شده در ان

tryst ميعادگاه ،نامزدى ،قرار ملاقات گذاشتن

to set about دست بکارى زدن اماده کارى( شدن) ،شروع کردن ،مبادرت کردن بکارى

tryptophane روانشناسى : تريپتوفان

to set abroach سوراخ کردن ،منتشرکردن

tryptamine روانشناسى : تريپتامين

to set afoot بجريان انداختن ،دايرنمودن ،بکارانداختن

tryout ازمون براى گزيدن نامزد مسابقات يانمايش وغيره ،ازمايش درجه استعداد،ازمايش