ترجمه کلمه to shut in

to shut in حبس کردن ،تو نگاه داشتن ،از خروج جلوگيرى کردن

ترجمه کلمه true origin

true origin علوم نظامى : نقطه مبداء يا مبناى مختصات جغرافيايى نصف النهار مبداء مختصات جغرافيايى

to shut off جلو( چيزى ) را گرفتن ،قطع کردن

true or sternal ribs دنده هاى حقيقى ،اضلاع پيوسته به قص

to shut out پشت درنگاهداشتن ،در روى( کسى ) بستن ،راه ندادن ،ازمدنظر راندن يادورکردن

table telephone علوم مهندسى : تلفن روميزى

true or real focus کانون حقيقى

tatterdemalion ادم ژنده پوش

true north “شمال حقيقى ورزش : شمال واقعى علوم هوايى : شمال واقعى علوم نظامى : شمال جغرافيايى”

to shut up برچيدن ،حبس کردن ،درصندوق گذاشتن ،دهان بستن