ترجمه کلمه trouble

trouble ازار دادن ،رنجه کردن ،زحمت دادن ،دچار کردن ،اشفتن ،مصدع شدن ،مزاحمت ،زحمت ،رنجه

ترجمه کلمه to spawn eggs

to spawn eggs ريختن تخم

teem پر بودن ،فراوان بودن ،بارور بودن ،زاييدن

to speak daggers سخت سخت يا نيشدار گفتن

troubadour شاعر بزمى ونوازنده دوره گرد قرون ۱۱ الى ۱۳ فرانسه ،نغمه سراى سيار

to speak ill of بد گويى کردن از

trotter “(درجمع )پاچه ،يورتمه ران ،اسب يورتمه رو،شخص چابک و پرکار ورزش : يورتمه رو”

to speak one’s mind انديشه خود را اشکار کردن ،رک سخن گفتن

trotskism “تروتسکسيم قانون ـ فقه : سيستم فکرى تروتسکى همکار لنين که به وسيله استالين از روسيه طرد شد”

to speak out(or up) بى پرده سخن گفتن ،بلندترحرف زدن