فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
winch driver “متصدى دوار علوم دريايى : syn : winch operator”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه work off
work off از شر چيزى خلاص شدن ،بفروش رساندن
Read More »ترجمه کلمه winch
winch “دستگاه وينچ ،وينچ کردن بکسل کردن ،(در بافندگى)استوانه تارکشى نخ ،(مک ).دستگيره چرخ جراثقال ،(م.م ).پيچ هر نوع ماشين يا دستگاهى که براى کشيدن بکار رود،هندل ،باچرخ يا دستگيره کشدن ،دوار،گردان عمران : جرثقيل کوچک علوم نظامى : دوار موتورى علوم دريايى : دوار”
Read More »ترجمه کلمه work order
work order “درخواست انجام کار،حکم کار علوم نظامى : برگ کار”
Read More »ترجمه کلمه wincey
wincey يکجور پارچه پشم ونخ يا پشم وکتان
Read More »ترجمه کلمه work out
work out “از کار کاردراوردن ،در اثر زحمت وکار ايجاد کردن ،حل کردن ،تعبيه کردن ،تدبير کردن ،تمرين ورزش : برنامه يک جلسه تمرين ،تمرين امادگى”
Read More »ترجمه کلمه wince
wince خود را عقب کشيدن ،رميدن ،(از شدت درد )خود رالرزاندن و تکان دادن ،لگد پرانى
Read More »ترجمه کلمه work part
work part علوم مهندسى : قطعه کار
Read More »ترجمه کلمه wall-up
wall-up ورزش : رسيدن موج به حداکثر اوج
Read More »ترجمه کلمه work people
work people کارگران ،طبقه ،کارگر
Read More »