ترجمه کلمه trial function

trial function شيمى : تابع ازمايشى

ترجمه کلمه to throw up

to throw up بلند کردن ،بالابردن( پنجره) ،کناره گيرى کردن از،استعفادادن از

trial elevation “درجه ازمايشى علوم نظامى : درجه مربوط به شروع تير موثر”

to throw up the sponge سپر انداختن

trial court قانون ـ فقه : دادگاه رسيدگى به امور موضوعى

tax exclusion بازرگانى : استثناى مالياتى

technical staff کارمندان يا اعضاى فنى

to thrust oneself مداخله( فضولانه ) کردن ،فضولى کردن

trial balance “ترازنامه ازمايشى بازرگانى : تراز ازمايشى”

to tide over a difficulty اشکال را بر طرف( يامرتفع ) کردن