ترجمه کلمه to time a race

to time a race وقت مسابقه اى را نگاه داشتن

ترجمه کلمه triage

triage علوم نظامى : سيستم ارزيابى خدمات پزشکى و نيازهاى درمانى پرسنل

to tinge with red کمى قرمز کردن

triad “مجموع سه چيز،تثليث ،سه تايى ،ثلاثى ،مجموعه سه تايى کامپيوتر : مجموعه سه تايى الکترونيک : نقاط سه قلو روانشناسى : سه عنصرى”

to tip one the wink با اشاره چشم چيزى رابکسى رساندن

triacyl glycerol شيمى : ترى اسيل گليسرول

to tire down or out ازپادراوردن

technical specifications مشخصات فنى

tax exempt معاف از ماليات

triacontahedral سى رويه ،سى طرفى