ترجمه کلمه upper hand

upper hand اقايى ،اربابى ،امتياز،برترى ،دست بالا

ترجمه کلمه ulceration

ulceration ايجاد زخم يا قرحه ،زخم يا قرحه ،ريشى

upper floor “اشکوب بالايى معمارى : بالاخانه”

uncurtailed bars عمران : ارماتور بدون تقليل مقطع

upper flammability limit شيمى : حد بالايى اشتعال پذيرى

uncus قلاب ،چنگ ،چنگک ،زائده

upper face of tunnel معمارى : پيشکار

uncut بريده نشده ،قطع نشده ،از هم جدا نشده

upper edge of the net ورزش : نوار بالاى تور واليبال

undamped علوم هوايى : نوسان ازاد که تنها به نيروهاى داخلى اينرسى الاستيک و وزن بستگى دارد